جدول جو
جدول جو

معنی خلف قول - جستجوی لغت در جدول جو

خلف قول
(خُ فِ قَ / قُو)
بدقولی، عدم وفای بقول. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش قول
تصویر خوش قول
کسی که به قول و وعدۀ خود عمل می کند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ / قُو)
خوش قول. آنکه بقول خود وفا کند. آنکه پیمان و قول خود را نشکند. آنکه آنچه قول دهد انجام دهد
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ قَ / قُو)
صادق الوعده. آنکه در قول خود خلاف نکند. خوش عهد. مقابل بدقول
لغت نامه دهخدا
(وَ اَ کَ دَ)
بنابه گفته ای. بنابه روایتی. به قولی
لغت نامه دهخدا
(بِشَ اَ کَ دَ)
بدقولی کردن. به قول و قرار خود وفا نکردن. تخلف از میثاق و قرارهای خود کردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوش قول
تصویر خوش قول
کسیکه به قول و وعده خود عمل کند
فرهنگ لغت هوشیار
خوش پیمان، خوش عهد، صادق الوعد، وفادار
متضاد: بدقول
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش قول
فرهنگ گویش مازندرانی